داستان کوتاه

داستان کوتاه. رمان عاشقانه . رمان قدیمی . ادبیات داستانی

داستان کوتاه

داستان کوتاه. رمان عاشقانه . رمان قدیمی . ادبیات داستانی

داستان کوتاه

#امیرخانی #داستان_کوتاه #مسابقات_نویسندگی #شهروزبراری #رمان #داستان_بلند #داستان_عاشقانه #شین-براری #رمان_خوب #وبلاگ_رمان

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات
  • ۱۹ خرداد ۰۲، ۲۳:۵۱ - #رمان #داستان_کوتاه
    محشر بود
نویسندگان

بیوگرافی چیستا یثربی

چهارشنبه, ۸ مرداد ۱۳۹۹، ۰۴:۳۶ ق.ظ

بیوگرافی نویسندگان بهمراه عکس  _ این مطلب ؛ چیستا یثربی  بازدید طلاق و جدایی چیستا یثربی و همسرش شارمین میمندی نژاد از طلاق های جالب توجه میان هنرمندان ایران بوده است که کارگردان زن ایران دلیل جالبی را برای طلاق از همسرش اعلام کرد . «چیستا یثربی»، نویسنده ای است که تا به امروز چندین کتاب و نمایشنامه نوشته و چاپ کرده اما خودش هم اذعان دارد که هیچ گاه به اندازه امروز و با «حاج علی» و «پستچی» شناخته شده نبوده است. چیستا یثربی متولد ۲۷ مهر ۱۳۴۷ در آلمان کارگردان و نویسندهٔ تئاتر و سینما است. دکترا در زمینه روانشناسی تربیتی را از کانادا و هم چنین فوق لیسانس و لیسانس روانشناسی‌اش را از دانشگاه الزهرا گرفت. فعالیتهایش را در حوزه تئاتر از سال ۱۳۶۸ آغاز کرده است. تحقیقات پایان‌نامه‌اش را به مقوله تئاتر درمانی اختصاص داد. وی بیش از ۲۶ نمایشنامه نگاشته و نمایشهایی چون «جمعه دم غروب»، «چنگیزخان»،«اتاق تاریک»،«کارناوال با لباس خانه»،«حیاط خلوت»، «مهمان سرزمین خواب»، «زنی که تابستان گذشته رسید»، «سرخ سوزان»، «یک شب دیگر هم بمان سیلویا» و «زنی برای همیشه» را کارگردانی کرده است. وی تا به حال جوایز متعددی را از جشنواره‌های مختلف دریافت کرده و بیشترین تعدادجایزه متن اول را از جشنواره بین المللی فجر داشته، بارها داور داخلی یا خارجی تاتر،سینماوکتاب بوده و اجراهای مختلفی در خارج از کشور نیز داشته است ؛در سال ۱۳۸۹ نمایش «جنایت و مکافات» را براساس رمان «جنایت و مکافات» در جشنواره کلاسیکهای روسیه در مسکو اجرا کرد که این نمایش در این جشنواره در سه رشته نامزد شد و موفق گردید جایزه بهترین بازیگر زن را دریافت کند. چیستا یثربی : پدرم سید بود، محترم و رئیس بانک بود. بعد از انقلاب هم رئیس کل صندوق بازنشستگی بانگ ها شد. پدرم مرا طوری بار آورده بود که می‌دانستم برای ازدواج هم‌خوانی روح لازم است، نه معیارهای مادی. او معتقد بود حتی ممکن است کارگر شهرداری از نظر فرهنگی بالاتر از پزشک باشد   پدرم علاوه بر دکترای اقتصاد، فوق لیسانس علوم تربیتی داشت و شناخت کاملی روی اطرافیانش داشت. پدرم می‌گفت تو دختر طبیعی نیستی و از بچگی نبودی. ساعت‌ها با گل‌ها حرف می‌زنی و برای پروانه‌ای که مرده، شعر می گویی. به جایش نمی‌توانی حتی نیمرو درست کنی. من هنوز هم از کار خانه بیزارم داستان پستچی چیستا یثربی چیستا یثربی داستان پستچی را منتشر کرده که با استقبال زیاد مردم روبه رو شده است. او همین داستان را به صورت سریالی در اینستاگرام هم منتشر کرد که در فضای مجازی هم با استقبال زیادی مواجه شد. نوجوانان، جوانان و حتی میان سالان بسیاری هر شب با موبایل، تبلت یا کامپیوترهای خود منتظر می مانند تا یثربی در اینستاگرام یا کانال تلگرام خود ادامه قصه اش را بگوید. در خوشبینانه ترین حالت و با وضع فعلی چاپ و نشر و کتابخوانی احتمالا کتاب “پستچی” سه یا چهار هزار خواننده می داشت اما اکنون داستان های مجازی او در اینستاگرام حداقل ۸ و در تلگرام نزدیک به ۷۰ هزار نفر خواننده دارد. این استقبال ها باعث شد او داستان نویسی در اینستاگرام را ادامه دهد و چند داستان دیگر را هم در این فضا بنویسد. اما او دل خوشی از فضای مجازی ندارد و در پاسخ به این سوال که چرا اینستاگرام و تلگرام را ترک نمی کند؟ می گوید:اگر چیستا یثربی واقعی در این فضا حضور نداشته باشد به اعتبار او و داستان هایش اکانت ها و صفحات تقلبی زیادی به وجود خواهد آمد، همچنان که اکنون هم صفحات تقلبی زیادی به نام من فعال است!» با یثربی که علاوه بر نمایش ها و داستان های زیاد، فیلمنامه دعوت را نوشته که ابراهیم حاتمی کیا آن را کارگردانی کرده است، درباره زندگی شخصی و دخترش که نیایش نام دارد، هم صحبت شدیم و او صادقانه به سوالات ما پاسخ داد. گفتگو با چیستا یثربی درباره زندگی شخصی اش از رابطه مادر و دختری برایمان بگویید، با دختر ۱۹ ساله خود چگونه رابطه ای دارید؟ رابطه بسیار سختی است! دخترم تا زمانی که بچه بود، من برایش الگو و اسطوره بودم و تلاش می کرد کارهایی را که از او می خواهم انجام دهد. اما چون بیش فعال بود، خیلی به روند کاری ام آسیب زد. در هرجا ودرهر برنامه ای که بودم باید مدام مراقب دخترم می بودم چون کس دیگری از پس او برنمی آمد. دخترم مهدکودک نمی رفت و حتی دوره پیش دبستانی هم نرفت. زمانی که برای کار به تئاتر شهر می رفتم او در اولین فرصت می گریخت و به پارک شهر می رفت و چون این پارک اصلا محل امنی برای یک بچه نیست، من باید کارم را رها می کردم و دنبال او می رفتم. بیش فعالی نیایش باعث شد سال ها در خانه بنشینم و فقط نمایش و سریال بنویسم. نه می توانستم کارگردانی کنم و نه تدریس و حتی موقعیت عضویت در هیات علمی دانشگاه را هم از دست دادم. من از همسرم جدا شده بودم و به تنهایی باید هم دخترم را بزرگ می کردم و هم زندگی ام را اداره می کردم.   چیستا یثربی کارگردان و نویسنده ایرانی پدرش به شما کمک نمی کرد؟ نه! او بعد از جدایی خیلی زود ازدواج کرد و نیایش هم بچه ای نبود که به خانه پدرش برود و مثلا شب را در خانه آنها صبح کند. جدایی از همسرتان روی بیش فعالی نیایش تاثیری داشت ؟ نیایش وقتی نوزاد بود، اصلا نمی خوابید، وقتی او را پیش دکتر بردیم، گفت که او بیش فعال است؛ این کودکان خواب کمی داشته و توقع دارند که مادر همیشه در خدمت آنها باشد.من حتی نمی توانستم با تلفن صحبت کنم، چون تلفن را قطع می کرد… پدرش می دانست که دخترتان بیش فعال است و شما را ترک کرد؟ بله! واقعیت این است ما زمانی که ازدواج کردیم قرار نبود زندگی ادامه داری داشته و بچه دار شویم. ازدواج ما به خاطر لجبازی با خانواده هایمان بود و برای همین خیلی زود از هم پاشید. این اتفاق در جامعه کنونی ما هم وجود دارد و کم کم دارد به بحران تبدیل می شود؛ لجبازی با خانواده و ازدواجی که می دانی به جدایی منجر می شود… من بورسیه آلمان بودم. با سختی زیادی زبان آلمانی یاد گرفتم و با رتبه اول از یکی از موسسات فارغ التحصیل شدم اما پدرم در آخرین روزها شناسنامه ام را نداد تا بتوانم پاسپورت و ویزا بگیرم. پدر و مادرم از هم جدا شده بودند و پدرم می گفت:«تو اگر بروی من خیلی تنها می شوم.» من هم لج کردم و گفتم با اولین کسی که به خواستگاری ام بیاید ازدواج می کنم. کسی هم که به خواستگاری ام آمد، با مادرش زندگی می کرد و با او مشکل داشت و برای رها شدن از قید خانواده تصمیم به ازدواج گرفته بود. ما از روی ناآگاهی و جهل ازدواج کردیم و بدتر از همه این که بچه دار شدیم در حالی که می دانستیم زندگی مشترکمان دوام نخواهد داشت. جوان های امروزی هم اگر برای جدا شدن از خانواده، ازدواج می کنند، سخت در اشتباهند! اشتباه تاریخی من به سه نفر آسیب جدی زد:اولین قربانی خودم هستم، دومی، پدرم بود که دو ماه بعد از ازدواجم، سکته کرد و سومین نفری که آسیب دید، دخترم است که به هرحال تبدیل به بچه طلاق شد. اتفاقی که خودم اصلا دوست نداشتم برای بچه ام رخ دهد. چیستا یثربی زندگی خصوصی چیستا یثربی پس جوان هایی که به راه شما می روند، باید خیلی حواسشان جمع باشد؟ دقیقا! من زندگی ام را ویران کردم به همین دلیل اصلا نمی گذارم دخترم به شکلی که من ازدواج کردم، ازدواج کند. مناسک سنتی ازدواج حتما باید برگزار شود، جشن و شادی باید باشد، والدین و بزرگان فامیل باید باشند و… من بدون حتی داشتن آینه و شمعدان ازدواج کردم، بدون مراسم و از همه مهم تر بدون حضور والدین در محضر! مادر همسرسابقم در زمان عقد به محضر نیامد، مادر من هم حضور نداشت. بشدت به مراسم سنتی ازدواج اعتقاد پیدا کرده ام. وقتی با عصیان ازدواج می کنی، در واقع زندگی ات را نابود می کنی. من روزی که به محضر رفتم لباس بسیار زشتی به تن داشتم، یک پالتوی گرم و بدترکیب. همسر سابقم هم با لباسی کاملا معمولی و خواب آلود به محضر آمد. چقدر عصیان زشت و بدی کردم! پدرم سید بود و خاندان محترمی داشت اما من نگذاشتم حتی مراسم آشنایی خانواده ها برگزار شود و این رفتار چقدر مرا نزد خانواده همسر سابقم بی آبرو و بی عزت کرد! به طوری که آنها خیلی راحت به من گفتند:«خودت خواستی که بدون هیچ مراسمی ازدواج کنی!» در چنین شرایطی زن ها بیشتر از مردها آسیب می بینند؟ پدر نیایش که خیلی زود با خانمی که از قبل با او آشنا شده بود، ازدواج کرد. در واقع مرا فریب داد؛ گفت:ما به شکل صوری برای مدتی از هم جدا می شویم و دوباره ازدواج می کنیم! اما رفت و با یک زن دیگر ازدواج کرد؛ نه نفقه داد و نه حتی یک ریال از هزینه های زندگی نیایش را پرداخت کرد. با این همه مشکل، چطور روی پای خود ایستادید و نوشتن را ادامه دادید؟ به سختی! هروله سختی کردم تا توانستم خودم و دخترم را به اینجا برسانم. خیلی ها حقم را خوردند که آخری اش ترانه سرایی است که داوری بخش داستان یک مسابقه را به من سپرد اما پول داوری ام را نداد. عذاب زیادی در این سال ها کشیدم که این سختی ها و عذاب هم مرا قوی کرد و هم ضعیف! قوی کرد چون به من یاد داد روی پای خودم بایستم و ضعیف کرد چون مرا به همه بدبین کرد؛ به گونه ای که هیچ کس را به حریم خانه ام راه نمی دهم. این نکته را هم بگویم که نیایش بیش فعالی را از من به ارث برد و ربطی به جدایی من و پدرش نداشت اما بعد که بزرگ شد، از طلاق ما آسیب زیادی دید! هر دختری در سن بلوغ به پدر نیاز دارد و نبود پدر باعث شد عصیان کند. هرچند الان در دانشگاه مهندسی صنایع می خواند و درس و فعالیت در تئاتر و رشته های دیگر هنری باعث شده آرام تر شود



نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی