نقد سبک نویسندگی شهربافت
سبک شهرنویسی داستانی توسط شهروز براری صیقلانی بیشتر از هر نویسنده ای منحصربفرد و تازه است ، عطر تازگی و واقعیت از موضوع داستان هایش به مشام میرسد ، او نسبت کمیت و کیفیت را میان تناسب موضوع و درون مایهء داستانیش با حجم واژه آرایی را چنان به نفع مخاطب خاص تغییر داده که خطوط فرضی معیارهای پیشین را زیر پا گذاردهو آنچنان کیفیت را بالا و کمیت را کوتاه نموده که عده ی بیشماری از مخاطبانش را شیفته و شیدای دنیای درون داستان هایش نموده در عین حال ایشان با سایه ی ثابت محور در فرجام داستان های بلند و رمان ها، در پی معنا و مفهوم بخشیدن به سبک و سیاق منحصر بفرد آلترناتیو نویسی خودشان در مهلکه ی پر هیاهو داستان نویسی فارسی هستند . نقد کوبنده و انتقادی بر فرجام های سایه دار و فریبنده ی شین براری
پایان بندی و سرانجام های اندوهناک و حزن انگیز آیا نمادی از تاثیرات زیست بوم شناختی نویسنده برای شخصیت های ساکن در شهر خیس و بارانی رشت لحاظ میگردد که از زندگانی در سرزمینی پنهان زیر حجم عظیم ابرهای لجباز و ناخشنود محکوم به افسردگی اند ؟
یا که بلعکس نماد زیست بوم شناختی شخص آقای صاحب اثر و نویسنده است؟ افسردی و پدیده ی غم انگیز و متاثر کننده ی خودکشی در میان قشر نویسنده ، شایع و پرسابقه است. از آخرین موارد آن به خودکشی کلاسیک با طناب دار در جواهرده رامسر توسط نویسنده بنام و موفق فارسی مرحوم غزاله علیزاده میتوان یاد کرد و از امثال آن به هدایت (صادق) در عصر معاصر اسم برد....
ایشان سایه ی سفید و پابرجایی را به شیوه ی نامحسوس و خلاقانه بر آثارشان افزوده اند که در استایل و فضای روحی روانی حاکم بر اتمسفر داستان شان تاثیر ژرف و عمیقی دارد و در توصیف آن میتوان به حالاتی درونی و روحی و یا مایل به روان پریشی شخصیت های قهرمان داستان را یافت .
نویسنده اقای شهروز براری صیقلانی ملقب به شین براری با روشهایی بی مانند و بکر و نو ظهور تمامی شخصیت های داستان هایش را در عین این حال که اکثرا روان پریشان و افسردگان محبوس در پستوهای شهر رشت هستند را در عنصر روایی و پیش آگاهی درون پیرنگ اثار شان به سر حد کمال رسانیده و سپس در نقطه ی اوج به دره ی رسوایی پرت مینماید ، و بطور نهان پیغام ثابتی را بیصدا و بی کلام و حتی بی واژه به مخاطبانش القاء میکند که بر بیهودگی ادامه ی زندگانی و رهایی روح از اسارت در بند زمان و مکان و جسم زمینی را بیرحمانه تحمیل بر افکار ناپخته و احساساتی نوجوانان مینماید .
از موارد بوقوع پیوسته و اندوهناک چنین موردی میتوان به خودکشی و مرک دوشیزه ای در آبان 1396 در شهر شاهرود یاد کرد با نام معصومه تویسرکانی لاهوری با شانزده سال سن. (وی سابقه افسردگی و بستری شدن در آسایشگاه روانی سمنان را داشت) به ادعای اقوام نزدیک و خواهر بزرگش، دوشیزه ی مرحومه معصومه پیش از اقدام به خودکشی با خوردن قرص های اعصاب و دُز بالایی از آرامش بخش های، قوی گلونازپام 2 و دُز های بالایی از قرص خواب آور الپرازولام 0/5 و تعدادی از قرص های تپش قلب و ایجاد بریدگی در شاهرگ اصلی موچ دست چپ ، به مدت چند شبانه روز مشغول خواندن یک اثر از اثار این نویسنده ی جوان بوده و شایان ذکر است که وی طی خواندن کتاب بسیار بی ثبات و دچار نوسان روحی بوده و گاه بسیار پر نشاط و خوشحال بنظر میرسیده و گاه دچار علایم خفیف افسردگی و سکوت و انزوا طلبی بوده و نظرش درباره ی کتابی که مشغول خواندنش بوده ، مساعد بنظر میرسیده زیرا برای هفتمین بار بوده که تصمیم به از سرگیری خواندن آن داستان بلند 386 صفحه را داشته ..... (برای جلوگیری از تبلیغ منفی علیه اثر داستان بلند مورد نظر ، اسمی از آن برده نمیشود) سوفیا اریانژاد
از زاویه ی نهان و دیدگاه فرا انتقادی و توسط اساتید حرفه ای با نگاهی نکته سنج و ریز بینانه میتوان لیست بلند بالایی از فول های ادبی و دستور زبانی از وی تهیه و ارائه نمود که البته تمامی شان را با نثر صریح و روان و زبان بی اغراق تعویض نموده.
در بازخورد و نظرات مخاطبان فضای مجازی در برنامه ی کتاب نویس و کتاب خوان Loot Book از جانب دنبال کنندگان داستان های مجازی ایشان به ازای هر 20 ستایش و قدر دانی و تشویق و تحسین ، یک یا بلکه دو انتقاد مشابه به یکدیگر نیز بچشم میخورد که همگی بر روح نوشتاری دمیده شده بر فرجام های تلخ داستان هایشان اشاره میدارند ، اما مادامی که یک نویسنده ادعای کذب نکند نباید و نمیتوان اقدام به تخریبش نمود ، از همین رو بسیاری از اهل فن های داستان نویسی فارسی منتظر وقت و دست به ماشه ایستاده اند تا اقای شین براری ادعایی فرای جایگاهش بیان کند و یا دچار غرور واهی و خودبزرگ بینی شود تا ناخواسته برگه ی سقوطش را امضاء کرده و آماج انتقادات قرار گیرد .
نکته کلیدی در آرامش کاری وی ، نعمت دور بودن از پایتخت ایران اسلامی است که سبب دور ماندن از حواشی شده
از حق هم نمیتوان گذشت که وی برخلاف سن پایینش فرد بی تجربه ای نیست و خصلت افتادگی اش را با فن بیان بالایش ترکیب نموده .
دیدگاه استاد شهسواری :
شین براری از نظرم اولین و جوان ترین نویسندهی ایرانی مدرن است.
واژهی مدرن در اینجا بار ارزشی ندارد، هر چند در مورد شهروز براری صیقلانی از نکات بارز جهان داستانی او ست، هرچند پیش از او بهرام صادقی نیز کم وبیش چنین مدرنیته ای در آثارش دیده میشد.
شین براری به نحو بیسابقهای ـ در میان نویسندگان ما ـ در محل تلاقی دو ویژگی ادبیات مدرن ایستاده است؛ محلی که دو خط یکدیگر را قطع میکنند. خط اول داستان کوتاه است و خط دوم پرسه در فضای شهری.
داستان کوتاه علیرغم تصور برخی از دل رمان بیرون نیامد، بلکه محصول شرایط انسان و دنیای صنعتی قرن ۱۹ بود. انسانی که در زمانهی خویش نمیتوانست همهی آنچه را از ادبیات میخواست در رمان جستجو کند. رمان نسبت به داستان کوتاه نیاز به همدلی و همراهی خواننده داشت و انسانِ دنیای صنعتی نه فرصت چنین همذاتپنداریای داشت و نه اصولا چنان مخاطبی برنمیتابید که به تمامی خود را در اختیار هنرمند بگذارد. او در برخورد با اثر هنری، حقی را نیز برای خود میطلبید. به همین واسطه ژانر داستان کوتاه که بیش از همه به تصورات و پیشزمینههای فکری و ذهنی خواننده متکی بود، بهترین محمل برای انسان مدرن شد.
از طرف دیگر، انسان مدرن مرکز تحولات خود را از (روستا قلب تپندهی دورهی کشاورزی) به شهر و حاشیههای آن (مغز متفکر دورهی صنعتی) انتقال داد. ساختار عمودی آشکار ارباب ـ رعیتی تغییر یافت و به ساختار پنهان و افقی کارفرما ـ کارگر تغییر شکل داد. ویژگی عمدهی شهر، گمشدگی ست. شخص میتوانست یا مجبور بود در محلی زندگی کند که همه او را نمیشناختند. از سوی دیگر برای اولین بار، انسان، تنها جزئی از کاری را بر عهده داشت که کلیت آن اشراف نداشت. کشاورز با رابطهی بیواسطه با موضوع فعالیتش (زمین) میدانست چه میکند و به چه تعلق دارد اما انسان شهری (چه در کارخانههای بزرگ و چه در ادارات و سازمانهای غولآسا) تنها مهرههایی از چرخی عظیم بود و نمیتوانست با کلیت موضوع کارش ارتباط برقرار کند و شاید اصولاً از آن سر درنمیآورد. به همین واسطه، کمکم هویتباختگی و بیگانگی از خود، در ادبیات ظهور پیدا کرد.
تقریبا یا حتی اکثر غریب به یقین داستانهای شهروز براری صیقلانی در شهر و در فضای سرد و عبوس آن میگذرد. هوای شهر رشت به شیوه ی زیبا همراه تحولات داستان تغییر میکند ، سکوت پیش از طوفان نماد وقوع مصیبت درون آرامش زندگی شخصیت داستان است ، ابر افسردگی ، باران غم گریان ، آفتاب امید و...'.
. داستان کوتاه «وارونگی هویت» از داستانهای نمونهای این رویکرد است. سیاوش ، دچار عدم تعادل روح و روانش با کالبد فیزیکی اش است و پس از فوت مادرش دچار افسردگی و خانه نشین شده ، به سربازی رفته و لی در نهایت معافیت گرفته ،پدرش فردی سنتی و خشک است . سیاوش تا دیپلم تحصیل کرده و حالا در 22 سالگیش در بطالت محض و در تنهایی ملموسی در شهر زندگی میگذراند.
«پدرش اصرار به ازدواجش با دخترعمویش دارد و عاقبت سیاوش از خانه ی پدریش طرد میشود چون مثل مردهای محله رفتار نمیکرد و گاه مخفیانه زیر ابروهای خود را بر میدارد . موی سرش را بلند کرده و خودش که ادعا میکند تغییر رنگ موی بلندش بواسطه ی تاثیرات صافی گلت و ولستریت است اما جعبه ی رنگ موی إِن+ هشت را زیر تخت خوابش پنهان کرده ، مویش را بروی شانه های کوچکش افشان میکند ،ناخن هایش را بلند میکند پدرش جلوی اهالی محل و مسجد بی آبرو شده . و کاسه ی صبرش لبریز گشته
با فشارهای پدر بر او ، انقلابی کوچک در زندگی حشرهوار سیاوش اتفاق میافتد. زندگی او که در بطالت و رویاهای دخترانه ی معمول خلاصه شده، از جریان عادی خارج میشود. سیاوش بهرغم بیهودگی این زندگی، سخت به آن وابسته است و اخراجش از خانه ی پدری تا حد زیادی حاصل درک بالای خودش بود که نخواسته بود با حضورش سوهان روحه پدرش شود
از اپیزود دوم با دخترکی بنام سوگند آشنا میشویم و در میابیم که او بی شک سیاوش است ، و به روش منحصربفردی طی لحظات ساده ی یک روز معمولی با وی همراه میشویم ، گستاخی و شوخی های جنسیت گرا محوریت اپیزود دوم را به شیوه ی درست و کاملا حرفه ای و سطح بالایی سمت مبحث (پرداخت شخصیت) سوق میدهد ، و با به تصویر کشاندن معاشرت های عجیب و نامعمول شخصیت اصلی با قشر خاص جامعه ، به زیبایی هرچه تمام تر واکنش او به دیگران ، واکنش دیگران نسبت به او را در جملاتی نو و طنزآلود نوشته تا به این طریق @پرداخت شخصیت# را انجام دهد .
محمدحسن شهسواری در نقد شهروز براری صیقلانی میگوید؛ شهروز براری بیش از هر نویسندهی ایرانی مدرنیته و صاحب سبک خودش است. شین براری از محدود افراد نویسنده ای ست که ابتدا دست بقلم گردید و خودسر و بی الگو ،آزادانه و رها از قید و بندها شروع به نوشتن کرد ، او نویسندگی را قدم به قدم و تکنیک به تکنیک زندگی کرد تجارب او به قیمت بالایی حاصل شد و برایش از سرمایه ی عمر و گذر روزگار خرج نمود ، او فردی ست خود ساخته ، همچنین بارزترین و باارزش ترین توانمندی های وی در عرصه ی رمان یا داستان بلند نویسی این مهم است که او فرزند برحق و تک پسر شهر رشت است ، بگونه ای او را میشناسند و او نیز همگان را نشناخته علیک میگیرد که آدمی در عجب میماند ، از برکت زندگانی متفاوت و تقدیر عجیب وی که سرنوشتش را گره ی ابدی با کوچه باغ های رشت زده به نفع ارتقأء بهبود کیفیت داستان هایش استفاده نموده ، وی به مصداق یک نویسنده ی خوب و حرفه ای ست که هم خالتورنویسی را به سرحد کمال رسانده و همزمان نیز دارای مهارت و سواد علمی فن نویسندگی ست ، تا به آنجایی که دارای مجوز تدریس فن داستان نویسی مبتدی تا حرفه ای ست .
پس از ادغام دو فاکتور تجربه و دانش چنین پدیده ی قابل ستایش و نقدپذیری حاصل آمده.
باری در این مجال کوتاه فرصتی برای واکاوی تمام زوایای پنهان و آشکار جهان داستانی با سبک شهربافت و شهرنویسی رشت ، از شهروز براری صیقلانی نیست، اما مرور چندبارهی آثار او ـ بهویژه درهمروندگی حسرتآمیز فرم و محتوا ـ تا سالها میتواند چراغ راه نویسندگان جوان ما باشد. نویسندهای که داستان کوتاه را با کوچه باغ های چهار کنج شهر رشت شریک گشت . عشقی ابدی و بی مانند و تعلق خاطر ستودنی اش را به شهر رشت در تک تک داستان هایش اکران کرد تا که به وضوح این امر را در اثارش لمس کنیم ، بطوری که اثار ایشان همواره به عنوان معیار و نمونه ی ایده آل در کارگاه داستان نویسی ملاک قرار میگیرد ، ایشان از استعداد فوق العاده ای در پرداخت صحنه و انتخاب مکان های برخوردار میباشند و مبحث جدیدی از شهرنویسی داستانی رابه اوج رساندند و هم ادبیات داستان نویسی ما را به دهلیزهای تودرتوی روابط درون شهری کشاندند.
محمد حسن شهسواری